من ساکن چالوس هستم. الان ۳۳ سالمه. قد ۱۷۵ و وزن ۷۵. عکسمو هم که توو پروفایلم میبینید. حدود ۱۰ ساله که وزن و هیکلم همینه. حدود ۴ _ ۵ سال پیش، تابستون، سه تا ویلا رو از یکی اجاره کردم و خودم شبانه اجاره میدادم. ویلاها توو یه شهرک مهاجر نشین کوهپایهای بود و ته شهرک چسبیده بود به جنگل. منظورم از شهرک مهاجر نشین، شهرکی هستش که فقط به افرادی که از شهرهای دیگه هستن فروخته شده و افراد محلی اونجا ویلا ندارن و حتی نگهبانش غیر بومی هستش. البته هیچکی بصورت دائمی اونجا حضور نداره و فقط گاهی اوقات اونم برای تعطیلات میان. یکی از این ویلاها که اجاره کرده بودم ته شهرک بود و چسبیده بود به جنگل. کنار همین ویلا، یه خانوم دکتر و همسرش ویلا داشتن. چون این سه تا ویلارو از اول تابستون اجاره کرده بودم، و مسافرتا توو تابستون زیاده، تقریبا متوجه شده بودم که این خانوم دکتر و همسرش کی میان، با کی میان و کی میرن. اونا هم منو میدیدن که به این ویلایی که اجاره کردم رفت و آمد میکنم و کلیدش دست منه و اجاره میدم. گاهی اوقات یه سلام علیک کوتاه و معاشرت جزئی درباره شهرک و امنیتش با من میکردن و میگفتن حواسم به ویلای اونا هم باشه.
دردم که کم شد، سرمو آوردم بالا و با لبخند گفتم اصن فکر نمیکردم با این هیکلش، دستش انقدر سنگین باشه. بعد اون با لبخندی گشادی که از روی مستی بود گفت دستم قوی نیس، بنیه تو ضعیفه. با لبخند و مزاح گفت فقط نوک انگشتشم بهت خورد به اونجات خورد. منم گفتم تو که ازینا نداری، ولی با همین حال هم اگه همون ضربه به اونجای خودت بخوره، توام دردت میگیره. گفت بیا بزن، ببینم درد داره؟
منم نیشمو وا کردم و یدونه زدم، چون شلوارش ازین شلوار گشادا بود، فک کنم بهش میگن شلوار برمودا یا یه همچین چیزایی، اصن به کوصش نخورد. گفت اصن درد نداشت. منم گفت اصن بهت نخورد که، شلوارت گشاد بود، فقط خورد به شلوارت. گفت یه لحظه وایسا. رفت توو اتاق یه شلوارک جذب پوشید و اومد و گفت حالا بزن ولی اگه درد بگیره گازت میگیرمااا…
منم گفتم باشه ولی گازت محکم نباشه. من زدم و اونم گفت درد گرفت باید گازت بگیرم. ازم پرسید کجامو گاز بگیره؟ گفت خودم انتخاب کنم. گفتم هرجا دوس داری بگیر ولی محکم نباشه. با لبخند و به شوخی زیر چشمی یه نگاه به کیرم انداخت و منم دستمو گذاشتم رو کیرم و خندیدم. اونم سینمو گاز گرفت. منم گفتم گازت محکم بود و من باید بگیرم و خودم انتخاب میکنم. خلاصه پیرهن و سوتینشو در آورد و من آروم زیر سینشو گاز گرفتم. اونم گفت حالا نوبت اونه، من گفتم خودم میگم کجارو گاز بگیری. گفت نه، خودم انتخاب میکنم. بهم گفت سرپا وایسم و چشامو ببندم. من سرپا وایسادم . شلوارمو کشیو پایین و خیلی آروم کله کیرمو گاز گرفت. منم گفتم پس بقیشم برو دیگه. خلاصه برام ساک زد و گفت بریم اتاق خواب. رفتیم توو اتاق خواب لباساشو در آوردم و اساسی خوردمش. خصوصا کوصشو. اونم لباسای منو در آورد و منو خورد و بعدش یه سکس توپ زدیم توو رگ. خیلی وحشی بود و تشنه. انگار از تنم طلب داشت. سکس تموم شد و اون خوابش برد. منم لباسمو پوشیدم و رفتم خونه. فرداش سر ظهر پیام داد گفت دیشب منو خیس عرق کردی، کی باید منو ببره حموم، هااااا؟؟؟
دوباره رفتم پیشش و یکم توو کارای خونه کمکش کردم و بازم شب یه سکس توپ دیگه زدیم.
سکس که تموم شد گفت شمارشو از توو گوشیم پاک کنم. هر وقت نیاز باشه خودش زنگ میزنه.
سال بعد من دیگه اون ویلاهارو اجاره نکردم. ولی یبار بهم زنگ زد و رفتم پیشش.
خلاصه هر سالی یکی دوبار بهم زنگ میزنه. آخرین بار همین دیشب بود ینی هیجدهم شهریور سال چهارصد و یک.
سکس با ماندانا واقعا برام لذت بخشه چون حس خوبی از خودش بهم انتقال میده. چه با رفتارش، چه شوخ طبعیش و انرژی مثبتش و چه با سکس خوبش. با همه وجود و توانش سکس میکنه.
نوشته: Ali1367chalus
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر