سلام
همین اول بگم این داستان واقعی هستش و تابو… هرکی که خوشش نمیاد همین الان بره بیرون فحش هم ننویسه مررررسی از درک و شعور بالاتون
من ۲۳ سالمه این داستانی که میخوام تعریف کنم برای هشت نه سال پیش هست که من ۱۵ سالم بود و داداشم ۲۰
از خودم بخوام بگم اونموقع یه دختر معمولی بودم سفید پوست و البته گوشه گیر که با هیچکسی توی مدرسه دوست نمیشدم اصلا هم رل نداشتم وزنم حدودا ۶۵ بود و قدمم نسبت به همکلاسیام بلندتر بود سینه هامم ۶۵ بود اونموقع ها یواش یواش حس شهوت در من بیدار شده بود داداشمم قیافش فوق العاده جذاب و قدش بلند بود ولی یکمی لاغر بود البته اونموقع ها باشگاه رو شروع کرده بود و بدنش یکمی عضلانی شده بود بیشتر وقت ها تو اتاقش فقط با یدونه شورت مینشست و زیاد رابطه خوبی با لباس نداشت من کم کم توجهم به داداشم جلب شد و به جایی رسید که میخواستم بیاد منو بکنه منم بعضی موقع ها احساس میکردم سینه هامو نگاه میکنه ولی خجالت میکشیدم و سعی میکردم زیاد سینه هامو در معرض دیدش قرار ندم یه بار رفتم اتاقش دیدم روی تختش خوابیده کاملا لخت بود و فقط یدونه شورت تنگ پاش بود که کیرش از زیرش معلوم بود این صحنه رو که دیدم ضربان قلبم بالا رفت کم مونده بود قلبم از سینه بزنه بیرون از اون به بعد دیگه تصمیم گرفتم خجالت رو بزارم کنار یه نقشه ای کشیدم رفتم توی یوتیوب یه فیلم از بررسی گوشی پلی کردم چون داداشم به گوشی های روز علاقه داشت سوتینم رو در آوردم و با یه تیشرت نازک که از زیرش نوک سینه هام کمی معلوم بود بردم پیشش گفتم از این گوشی که تازه اومده بازار خوشت میاد؟ خلاصه روی مبل کنار هم نشستیم و من گوشی رو گرفتم دستم باهم فیلم رو نگاه کردیم در این حین گوشی رو به سمت خودم گرفته بودم که مجبور بشه بیشتر بهم بچسبه دیگه یه جوری بود سینه هاش از کنار به سینه هام چسبیده بود و حسشون میکرد ولی چیزی نمیگفت بهترین حس دنیا بود یه هیجان و ترس خاصی داشت که قابل توصیف نیست البته لخت نبود و یه تیشرت و شلوار تنش بود اونروز تموم شد و هیچ اتفاق خاص دیگه ای نیفتاد چند هفته بعد توی خونه تنها شده بودیم اون روی مبلی که توی نشیمن بود دراز کشیده بود و با گوشیش بازی میکرد یه فکری زد به سرم برم بشینم روی پاش همینکارم کردم و نصف کونم روی پاش افتاد انگار خوشش اومده بود چیزی نگفت ولی حدود ۵ دقیقه بعدش پاش رو کشید کنار منم زود پانشدم برم که ضایع نباشه تلویزیون دیدم اون روز هم تموم شد و من در حسرت سکس!!! دیگه کل فکر و ذکرم شده بود ریختن نقشه برای اینکه داداشم تحریک بشه و ضایع هم نباشه توی زنگ تفریح موقع خواب کلا فکر میکردم دیگه چندتا نقشه به ذهنم خورده بود یکیش رو تصمیم گرفتم اجرا کنم یه روز که مادر و پدرم رفته بودن شهرستان و من و داداشم تنها بودیم بردم لباس هامو قایم کردم فقط یه سوتین و شورت کرمی رنگ تنم بود که لپ های کونم ازش بیرون زده بودن یه جوری وانمود کردم انگار لباس هام قایم شدن و شروع کردم به دنبال لباس گشتن رفتم به داداش گفتم لباس هام گم شده کمک کن پیداشون کنم تا اون روز من رو با سوتین و شورت ندیده بود یکم هنگ شد بعدش گفت باشه حدود نیم ساعت اینور اونور کردیم آخرش دیدم نتیجه نمیده و به اندازه کافی تحریک نشده بیخیال شدم گفتم پیداش کردم دوباره شکست خورده بودم بازم چند روزی گذشت ولی من داشتم دیوونه میشدم همش یاد کیرش میفتادم که از پشت شورتش معلوم بود میخواستم فقط مال خودم بشه بکنه تو کصم
از قبل چندتا نقشه داشتم تو ذهنم ولی خوب نبودن نشستم یه فکر جدیدی کردم قبلا توی اینترنت خونده بودم پسرها از بوی کص خوششون میاد ولی کص من خیلی بدبو بود وقتی شورتم رو توی دشویی یا موقع حموم رفتم در میآوردم بوش میخورد بهم حالم به هم میخورد و برای همین مطمئن نبودم اونم بدش بیاد یا خوشش بیاد ولی پسر بود دیگه باید تحریک میشد دقیقا یادمه حدود یک هفته مونده بود تولد ۱۶ سالگیم تصمیم گرفتم این نقشه هم اجرا کنم و گفتم اینم نگیره دیگه این آخریشه پدر و مادر معمولا عصرها باهم میرفتن پیاده روی صبر کردم تا برن باز با داداش تنها بشم اونا آماده شدن رفتن هوا رفته رفته تاریک میشد ولی داداشم طبق معمول با گوشیش مشغول بود و لامپ رو روشن نکرده بود شورت و سوتین رو در آورده و فقط یدونه تیشرت نازک با یه شلوار نازک تن کردم رنگشونم قهوه ای بود رفتم تو اتاق داداشم تاریک تاریک بود همو به زور میدیدیم به شوخی بهش گفتم میخوام خفه ات کنم اونم خندید گفت نمیتونی من گفتم حالا وایسا و نگاه کن رفتم نشستم روی بینی و دهنش نفساش تند شد مثل اینکه بوی کون و کصم رو به مشام میکشید با دستاش الکی بدنم رو اینطرف اونطرف میکرد مثلا ضایع نباشه ولی زور زیادی وارد نمیکرد پرت بشم زمین یهو با دستش از سینه هام گرفت و با نوکش بازی کرد با اینکه خودم سفید سفید بودم اما نوک سینه هام تقریبا قهوه ای بود آب تو دهنم خشکید گرمای بخار دهنش رو روی لبه کصم حس میکردم همونجور که نشسته بودم منم پام رو از اینطرف تخت بلند کردم بردم روی کیرش و با پام میمالیدمش اونم شروع کرد گازهای ریزی از کونم میگرفت از رو شلوار یه پنج دقیقه ای همینجوری گذشت تا یواش دستشو از رو سینه هام برداشت و شلوارم رو تو همون پوزیشن کشید پایین و شروع کرد بوسیدن کونم به تنم رعشه افتاد حسی که هیچوقت تجربه نکرده بودم بعد کصم رو اینقدر خورد تا آبم ریخت تو دهنش همشو با جون و دل میخورد و لیس میزد فقط یه دختر میدونه اگه یه پسر اونم داداشش آب کصش رو با حرص و ولع بخوره چه لذتی داره وقتی ارضا شدم دیگه خجالت میکشیدم پاشدم برم یهو دستمو گرفت و منو کشید به سمت خودش و همو بوسیدیم دهنش از گرسنگی بو میداد ولی با بوی دهنش خیلی تحریک شدم زبونمو کردم تو دهنش تا حلقش رفت بعد بوسیدن پاشد لباسش رو در بیاره به منم گفت تیشرت رو دربیار بعد اومد سراغ سینه هام و نوکش رو میک میزد آخ که چه چقدر لذت بخش بود منم سینه های اونو خوردم و بعد رفتم سراغ کیرش شاید حدود ۱۶ سانت اینا بود ولی کلفت و رگ دار مثل بستنی قیفی لیس زدم بهم گفت تو چشام نگاه کن ولی من خجالت میکشیدم بعد آبش اومد پاشد رفت دستشویی منم رفتم دوش گرفتم تا یه هفته دیگه حرف نزدیم مامان و بابا تعجب میکردن میگفتن سر چی دعوا کردین آخه اون یا دانشگاه بود وقتی هم میومد میرفت اتاقش یا بیرون بود با دوستاش حتی سر سفره هم نمیومد صبر میکرد من غذام تموم بشه بکشم کنار بعد اون بیاد تا چشم تو چشم نشیم بعد یه هفته شب بود دیدم بهم اس داد گفته بود سلام
منم نوشتم سلام کم پیدایی
جواب داد خجالت میکشم ازت معذرت میخوام نباید اون کارها رو انجام میدادیم بیا فراموشش کنیم
من موندم چی جواب بدم از این پیامش خیلی ناراحت شدم چون پشیمون بود و مطمئنا دیگه منو نمیکرد بعد نیم ساعت جواب دادم ولی من بهترین لحظات زندگیم رو فراموش نمیکنم اونم بلافاصله جواب داد واقعا پشیمون نیستی یعنی حاضری دوباره تکرار کنیم منم گفتم آره فردا واسه صبحانه دیگه دیر نکرد اومد سر سفره بهم لبخند میزد رفت دانشگاه منم رفتم مدرسه برگشتم یه شور و هیجان خاصی داشتم برگشتم خونه همش منتظر بودم عصر بشه برن پیاده روی تنها شیم رفتن من یه سوتین و شورت قرمز خریده بودم اونا رو پوشیدم رفتم اتاقش مات و مبهوت مونده بود رفتم نشستم رو پاش شروع کردیم به لب گرفتن بازم دهنش بو میداد یه بوی بدی که خوشایند بود و نفس رو تو سینه هام حبس میکرد بعد سوتینم رو داد پایین و سینه هام رو وحشیانه میخورد منم ناله میکرد یه درد شیرینی افتاده بود تو تنم که خوشم نمیومد تموم شه دستش رو آروم روی شورت و کصم میکشید اومدیم از تخت پایین چون یه نفره بود و کوچیک! لباس هاش رو در آورد و روی زانوهاش نشست منم شورت رو در آوردم و ایستاده کصم رو بردم رو دهنش آب بزاقش با ترشحات کصم ترکیب شده بود و انگار رو ابرا بودم خیلی خیلی خوب بود با موهاش بازی میکردم و میخواستم اون پردمو بزنه دیگه هیچی حالیم نبود فقط میخواستم جرم بده بهش آروم گفتم اونجات رو توی اونجام بکن گفت کجا گفتم همونجایی که داری میخوریش بهم گفت بعدا پشیمون میشی نمیشه ولی من شروع کردم به التماس گفتم تو شوهر منی من هیچوقت ازدواج نمیکنم زود باش بکن اونم منو خوابوند رو زمین و آروم آروم کیرش رو کرد تو کصم تا حالا اینقدر لذت نبرده بودم ولی وقتی کیرش رو بیشتر فرو کرد درد اومد سراغم درد و لذت و هیجان و استرس ترکیب شده بودن و به هیچ وجه قابل توصیف نیست درد داشتم ولی اصلا پاره شدن بکارت رو حس نکردم کیرش رو کشید بیرون سرش کمی خونی بود اینقدر شهوتم زده بود بالا بهش گفتم پاک نکن میخوام خودم پاکش کنم رو زمین خوابیده دولا شدم و کیرش رو کردم دهنم تمیز شد گفتم حالا دوباره بکن تو جلو عقب میکرد و من زیر فشار لذت دیگه توان نداشتم دوست داشتم از خوشحالی و لذت فریاد بزنم ولی نمیتونستم گفت آبم داره میاد بهش گفتم در بیار یاد رور اول افتادم بهش گفتم دراز بکش وقتی دراز کشید کونم رو گذاشتم تو دهنش گفتم بخور داشت میخورد و با دستش با نوک سینه هام بازی میکرد منم خم شدم کیرش رو به زور میخوردم چون قشنگ همش تا دهنم نمیرسید هر دو مون ارضا شدیم من آب اونو خوردم اونم آب منو دفعه اول بود آبش رو خوردم طعم خاصی نداشت ولی لزج بود ولی خیلی لذت بخش بود خوردنش مخصوصا همزمان که کص منم دهن اون بود اون رفت دوش گرفت فرداش مدرسه تعطیل بود منم فردا صبحش رفتم حموم چون گفتم منم الان برم پدر و مادرم برمیگردن شک میکنن دیگه از هم خجالت نمیکشیدیم و محبتمون به شدت زیاد شده بود چند ماه بعد پدرم باز رفت شهرستان برای دیدار خانوادش و مامانمم باهاش رفت ما به بهونه درس داشتن خونه میموندیم یه هفته هرشب پشت سر هم سکس داشتیم و تو بغلش لخت مادرزاد میخوابیدم همیشه هم موقع خواب از زیر پتو داداشم زانوش رو به کصم میچسبوند
الان ۸ سال از اولین سکسمون میگذره من ۲۳ سالمه اون ۲۸ و هنوز مجردیم و ازدواج نکردیم و هفته چند بار سکس میکنیم اصلا هم پشیمون نیستیم عشق و محبت همیشه بین خواهر برادر هست فقط ما سکس رو چاشنی روابطمون کردیم امیدوارم بتونیم کارهای مهاجرتمون جور بشه بریم خارج از کشور ازدواج کنیم یه بار هم که شده آبش رو تو کصم خالی کنه آبمون ترکیب بشه و ازش بچه داشته باشم
درضمن من و داداشم نه زیاد مذهبی هستیم نه کافر پسر و دختر آدم و حوا هم که خواهر و داداشی بودن با هم سکس داشتن و نسل بشر روی سکس خواهر و برادر پیاده شده
اگه شما هم با خواهر یا برادر خودتون سکس داشتین خلاصه توی کامنت ها بنویسین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر